متن سخنراني شفاهي در کانگرس بين المللي زنان
نیلاب سلام نیلاب سلام

 

 

نبود « شجاعت اخلاقی »،ضربه به پیکرۀ زن افغانستان

 

 

دوستان عزیز سلام بر شما،

 

خوشوقتم که در کانگرس سترگ بر پا شده به مناسبت صدمین سالگرد 8 مارچ روز همبسته گی بین المللی زنان جهان در برابر شماری از دانشوران، اندیشمندان و روشنفکران کشور اجازۀ صحبت دارم. سپاس فراوان از مبتکران، میزبانان و گرداننده گان این کانگرس از برای زحمات که بر خویش هموار ساخته اند.

با شنیدن سخنان ارزنده و سازندۀ سخنرانان گرامی به ویژه صحبت بانو شاهدخت هندیه د افغانستان و سخنان درد آور و اشک آفرین بانو شیلا و بانو نجیبه که بوی وطن با خود آوردند، چنان زیر تاثیر قرار گرفته ام که امیدوارم بتوانم به گونۀ بایسته به صحبت خویش بپردازم.

 

من سخنم را از جای دیگری می آغازم: از نبود « شجاعت اخلاقی » در روشنفکران و فرهنگیان ما و در آغاز از شما دوستان طالب شکیبایی هستم. از لا به لای سخنانم در خواهیم یافت که این دیدگاه در وابسته گی به ضربۀ که از این راه به پیکرۀ زن افغانستان وارد می آید، مطرح گردیده است. من از یک واقعیت عینی جامعه سخن میزنم.

« شجاعت اخلاقی » بر میگردد به پایۀ این مفهوم. آن گاه که امیل زولا نویسندۀ سرشناس فرانسه به دفاع از یک افسر یهودی بیگناه به نام « آلفرد دریفوس » با بیرون دادن نامۀ سر گشادۀ زیر نام « من متهم میکنم » به نشانی ـ اگر اشتباه نکنم ـ ششمین رییس جمهور فرانسه بر خاست، با بیرون دادن این نامه او خود محکوم شد و به زندان رفت. پس از این واکنش نامه یی دیگری که حاوی سه صد امضا از نویسنده گان و اندیشمندان جامعۀ فرانسه بود، بیرون داده شد که محاکمۀ « آلفرد دریفوس » را غیر قانونی اعلام کرد. از آن زمان امیل زولا به صفت یک روشنفکر با « شجاعت اخلاقی » سر شناس گردیده است.

 

مفهوم « روشنفکر » گسترده است و پر پهنا که مطرح ساختن آن از حوصلۀ کانگرس امروزین  خارج است. شماری از دانشوران حاضر میتوانند، پیرامون آن بستر گفتمان تازه یی را هموار بسازند و ساعتها به بحث بپردازند. و اما من میخواهم روی یکی از برجسته گیهای اساسی یک روشنفکر تماس کوتاه بگیرم. روشنفکر در کنار دیگر گپها آزاد است. او در جستجوی حقیقت و بیرون دادن حقیقت است. او گرویدۀ آزادی و عدالت اجتماعی است. او آزاد از هر گونه وابسته گی جنسی، نژادی، قومی، قبیله یی، محلی، زبانی، سلیقه یی و امثالهم است.

یک روشنفکر برای انسان ستمکش هماره آواز بلند میکند و انسان ـ به قول اوریانا فالاچی ایتالیایی خبرنگار و نویسندۀ مورد علاقۀ من که زن با شهامتی هم بوده و شاید دوستان با نامش آشنا باشند ـ واژۀ شگفت بر انگیزی است زیرا هیچ مرزی را میان زن و مرد ترسیم نمیکند. آن گاه که میگویم « هیچ مرزی را »، منظورم نه بعد عاطفی آن است، بلکه عقلانی و منطقی آن. روشن است که تفاوتهای بیولوژیکی میان زن و مرد وجود دارند و خوب هم است که چنین است و اما روی سخن من با این سوی مبحث نیست.

 

و چرا این آفتاب مهر، این تندیس استعداد، این الهۀ موسیقی، شاعری و وارسته گی یعنی زن در جامعۀ سنت گرای ما بسیار کم یعنی کمتر از کم درخشیده؟

 

زیرا او پامال گشته؛ زیرا او سرکوب گردیده؛ زیرا او تحقیر و توهین شده؛ زیرا او آموزش یکسان ندیده؛ زیرا او حتا در میان روشنفکران ما دست کم گرفته شده و جدی پنداشته نشده؛ زیرا آواز در گلویش خفه ساخته شده، اندیشه در مغزش خشکانیده شده و استعداش ناشناخته مانده است.

 

و کیها هستند آنهایی که در برابر مادران ما، خواهران ما و ما ها مقصر هستند؟

 

روی سخن من نه با افراطیون مذهبی و خرافات پرستان است. من در اینجا با آنها کاری ندارم. زیرا گفته اند نه از  جهان پهناور، نه از سرزمینت، نه از شهرت، نه از جاده یی که در آن میزیی، نه از خانواده ات بلکه نخست از خودت بیاغاز.

و از این روی میگویم، خواهران که در این وابسته گی روی خود شان کار نمیکنند؛ زنان که علم زن ستیزی را بلند میکنند و راه را برای مرد سالاران و زن ستیزان هموار میسازند ( با تاسف ما نمونه هایی از زنان زن ستیز در میان مان داریم که این خود از نبود آگاهی و دانش نشات میکند).

و شماری از مردان روشنفکر که از آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی حرف میزنند و شوربختانه تنها در سخن نه در عمل. روشنفکرانی که از خویش « شجاعت اخلاقی » نشان نمیدهند.

 

دوستان گرامی،

 

را ه دشواری در پیش داریم و باید به این راه پر خم و پیچ و سنگلاخی برویم. باید در این وابسته گی در دو سمت کار نماییم:

اول، روی خود مان. با روی آوردن به مطالعه، فرا گرفتن دانش، خویشتن را آشنا ساختن  با نظرات و اندیشه های دیگران و آموختن فرهنگ تفاهم.

دوم، با مردان باید در این راستا کار فرهنگی و سیاسی صورت بگیرد. این بیشتر به دوش روشنفکران و فرهنگیان مرد است که به ویژه با  استفاده از دنیای مدرن تکنالوژی رسالت خویش را انجام بدهند.

 

برای بر هم نخوردن تسلسل با آنکه بانو شاهدخت هندیه د افغانستان با سخنان شیرینش مفصل و همه جانبه پیرامون نهضت امانی به صحبت پرداخت، میخواهم تماس کوتاه به سوی دیگری این مقطع زمانی داشته باشم.

 

ما میدانیم که نهضت امانی و با آن نهضت زن نیز که از سوی شاه امان الله غازی و ملکه ثریا به وجود آمده بود توسط دولت استعمار گر انگلیس و عمال داخلی شان چونان شعله یی فروزان نگشته به خاموشی گرایید. در آن زمان بود که اولین نشریه برای بانوان زیر نام « ارشاد النسوان » به ابتکار فرزانه مرد محمود طرزی و تلاش خانمش رسمیه و دخترش ملکه ثریا  یعنی خانوادۀ روشنگرش بیرون داده شد و افغانستان در شمار نخستین کشور های آسیایی آمد که زنانش در امور کشور آشکارا سهم گرفتند و در ساحۀ سیاست عرض اندام کردند(1).

پس از گذار از یک دورۀ اختناق آن گاه که وضع در کشور به صورت نسبی آماده گردید، نهضت زن به پیروزیها و دست آورد های در خور توجه نایل آمد که در راس آن بانوی پر شکوه و پر غرور داکتر اناهیتا راتب زاد قرار داشت. تا که با روی کار آمدن بنیاد گرایان اسلامی و بربریت قرون اوسطایی طالبی همه چیز از هم فرو پاشید.

 

اما اکنون ...؟

 اکنون در درون مرز و برون مرز بر ما چه میگذرد ،دوستان من ؟

 

آیا این مایۀ شرمساری نخواهد بود، زمانی که هموطنان ما با شهامت و بیباکی در دشوار ترین شرایط در داخل کشور به مبارزه در برابر زن ستیزان و مرد سالاران بنیاد گرا میپردازند و فریاد های آزادیخواهانۀ شان را بلند میکنند و ما در غرب از دنیای تنگ نظریها و سیه و سپید مان راهی را به جلو گشوده نمیتوانیم؟

خواهران ما با دراکیت مشغول فرا گرفتن دانش هستند. آنها با چه فصاحت و بلاغتی سخن میزنند و با چه فراستی قلم میچرخانند. این برای من مایۀ سر افرازی است. آنها بایست برای ما نمونه ها باشند؛ از آنها باید بیاموزیم.

 

دوستان!

چه وقت یک زن میتواند به « شجاعت اخلاقی » دست بیابد تا بتواند به پدافند از یک زن دیگر که در گام نخست یک انسان است بر خیزد؟

او باید به مطالعه روی بیاورد و به مدد آن دانش فرا بگیرد تا با خویشتن آشنا گردد. او باید هویتش را به اثبات برساند و آگاهانه در اجتماع عرض اندام نماید. خود شناسی مهمترین مبحث در روند کاری ما هست. به کمک خود شناسی هست که میتوان با کاستیها و تواناییهای خویش آشنا شد. زمانی که یک انسان به خود شناسی نایل آید، میتواند روی کاستیهایش کار کند و از تواناییهایش بهره ببرد. بدین گونه او میتواند زنجیر ها را از دست و پایش به دور بیافگند و تنها به این بسنده ننماید. بلکه از یک زن دیگر از یک انسان بیگناه دیگر به پدافند برخیزد.(2)

 

دوستان گرامی که امروز در این همایش با شکوه اشتراک ورزیده اید!

 

میدانیم که در کشور بر مادرانی که برای تربیۀ فرزندان این مرز و بوم زنده گی شان را وقف نموده اند، خواهرانی که جز ظلم و ستم چیز دیگری آنها را لمس ننموده است، کودکان ـ دختران نازنین که باید در آغوش گرم خانواده گی پرورش بیابند، چه میگذرد؟

آنها شلاق میخورند؛ شکنجه میشوند؛ قهراً و جبراً در خورد سالی به خانۀ شوهر فرستاده میشوند، اختطاف میشوند و به مانند متاع ناچیزی در معرض خرید و فروش قرار میگیرند. شرم آور تر اینکه زنان بیگناه هموطن مان با کودکان شان به زندانهای متعدد افغانستان فرستاده شده و حتا در آنجا مورد تجاوز قرار میگیرند.

 

برای اینکه ما در برون مرز برای دور ساختن فضای سهمگین و درد آور ستم از سر زن افغانستان در حد توان رسالت خویش را در برابر مادران و خواهران درون مرز مان از لحاظ معنوی و مادی انجام داده باشیم، پیشنهاد مینمایم که یک شورای سراسری برون مرزی به دور از هرگونه تبعیضی، در گام نخست در اروپا که مرکب از نیرو های دموکرات، مترقی و ملی باشد، ایجاد گردد و رهبری آن کارش را بر مبنای سخن ماندگار زرتشت « پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک » به پیش برده بلا وقفه و نستوه برای بر آورده ساختن اهداف والای انسانی به کار و پیکار بپردازد و به این باور بگراید که اتفاق نه نفاق دشواری زن افغانستان را حل میسازد.   

 

از توجه و شکیبایی شما سپاس.

 

09. مارچ 2008، شهر آرنهم هالند

 

 

یاددهانیها

  

1. در مقال «حضور زن در زمان طرزی» به تفصیل به این انگاره پرداخته شده است، کتاب پژوهشی « طرزی و سراج الاخبار »،

بشیر سخاورز

2. مقال « زن امروزی »، نیلاب سلام

و

این دیدگاه با در نظر داشت وضعیت ناگوار زنان درون مرز و برون مرز نه متاثر از اهداف جنبش فیمینستی به چالش گرفته شده است و اما، موازی با نفی ادعای « زن را به حیث { جنس دوم } مطرح نمودن ». از این رو، واژه های چون « انسان »، « روشنفکر »، « فرهنگی » و امثالهم چنانچه در متن آمده، نه به یک جنس ویژه اطلاق میگردد، بلکه به همویی که دارنده و منتقل ارزشهای وابسته به آن میباشد.

 روشن است، نکات مطرح گشته در خور توضیحات بیشتر بوده اند که کمی وقت، فرصت آن را میسر نساخت.

 


March 31st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها